سلام سلام سلام به همه دوستان عزیزم که مدت هاست به دلیل گرفتاری ها نتوانسته ام برایشان بنویسم. سلام به عشقم، به نازنین دخترم که حالا بزرگ شده و دیگه نمی ذاره مامانش یک وقت خالی پیدا کنه تا یادگاری های روزای کودکی اش را در این وبلاگ ثبت کنه. امروز اولین روز کاری سال 92 است. 14 فروردین ماه 1392 و من فرصتی پیدا کردم تا سری به اینجا بزنم و یادگاری ثبت کنم. الان دیگه می تونی بکمی واسه مامان و بابا شیرین زبونی کنی. می خوای بدونی چی چجی می گی... دوباله دوباله.... وقتی شعر می خونم، وقتی تموم می شه می گی...دوباله بوباله دست هودر... وقتی جاتو عوض می کنم می گی پودر بزن.. عییز... یعنی عزیزم و اینو دایم داری ...