کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه سن داره

ستاره شب

دیریست تمام روزهایم در تو خلاصه شده

نگاه که می کنم می بینم دیریست تمام روزهایم در تو خلاصه شده ... با تو می خندم، زودتر از تو بیماری را احساس می کنم ،با تو بهانه گیر می شوم ،با تو بزرگ ، با تو یکبار دیگر کودکی می کنم ، بعد از تو می خوابم و بسیار روزهایی که خیلی زودتر از تو بیدار می شوم چقدر تلخ است وداع از تو وقتی که چشمانت خواب را نوازش می کند ... چقدر شیرین است رفتن به راهی برای تو ... باور کن برای تو و برای فرداهای توست که امروز قدم بر می دارم ... راستی هنوزم نمی دانم من برای آغوش تو بیتابم یا تو برای نوازش دستان من ؟!   هر روز وقتی که در ساعت همیشگی به خانه بر می گردم منتظر لبخند بی مثال توام... چقدر خوب که از دیدن من شاد می شوی،نمی دانستم می...
24 مهر 1391

سالروز تولد

نگاهش مي كنم و با خود فكر مي كنم كه چگونه اين نعمت خدايي سهمي از زندگي من شده و با آمدنش دنيايم را سرشار از شادي و اميد كرده است. بارها به خودم مي گويم كه خدا تو را به من داد تا قدرتش را و لطفش را به من يادآوري كند و من به خاطر داشتن تو روزي هزار بار از او تشكر كنم. مادر بودن سخت است چرا كه با آمدنت احساس مي كنم بايد تو را شاد و سلامت بزرگ كنم بايد تو را به آرزوهاي زيبايت برسانم. من دنياي كوچكت را هميشه آفتابي مي خواهم و دستانت را لبريز از شكوفه هاي شادماني ناز دردانه ام همیشه سالم و شاداب باشی. ایشالا 150 سالگی ات را جشن بگیری.   ...
24 مهر 1391

یادت نرود من دارم بزرگ می شوم

سلام به همه مدتی است به خاطر گرفتاری ها نمی توانم عکس جدید اینجا بگذارم. امروز یادم آمد دخترم دارد کم کم بزرگ می شود و من مدت هاست لحظات او را ثبت نکردم. واسه همین اومدم چند تا عکس و دست نوشته بذارم تا یادم باشد خیلی زود دیر می شود...   آغوش من قدمگاه تو و دلم فرش زير پايت بگذار شميم روح نواز عطر تنت در تك تك سلولهاي وجودم پخش شود بگذار تا گوش نواز ترين ترنم گيتي ... «« صداي طپش قلب تو »» روح و روان خسته ام را آرام سازد . با تو هستم .................. دخـــــــتــــــركـــــم اي همه ي زندگي من هستي من فداي تو خدا...
24 مهر 1391

دوستت دارم نه به خاطر اینکه چه کسی هستی، به این خاطر که وقتی با توام چه کسی میشوم

یادم باشد بهشت زیر پای همه مادران نیست هر زنی لیاقت یدک کشیدن  اسم مادر رو نداره. بهشت رو به بها میدن نه به بهانه ...   امیدوارم لیاقت یدک کشیدن این اسم مبارک را داشته باشم. عزیز دل مادر " تولدت مبارک"   ...
24 مهر 1391

بی قید و شرط دوستت دارم نفس ام !

لبخند تو اجازه زندگیست،صدای قــه قــهه اش طراوت خانه و در عجبم از خدایی که از هیچ می آفریند ... راستی دلم در شمارش روزهاست،نه بمعنای سخت گذشتنش،برای استقبال از روزهایی خوشتر به فضلش. نمی دانی چقدر دلم هوای صحبتت را دارد،کاش زودتر جریان گفتگوهامان دوطرفه شود.من بگویم ... تو بگویی! دلم می خواهد بیشتر به دنیای کودکانه و بعدتر به دنیای دخترانه ات بیایم،دلم می خواهد بفهمم در آن سلولهای خاکستری چه می گذرد. نمی دانم آن روزها باورهایم برایت چه طعمی است؟! ولی خوب می دانم سخنان تو برایم شهد روان است ... دلم به شمارش روزهاست برای چشیدن مادری بیشتر، یقین دارم امروز به مادر یکماهه پارسال مادرترم و سالهای بعد...بی شک بیشتر از ابت...
24 مهر 1391

یادگاری های یک مادر از کودکی برای فرزندش

این را برای دل خودم می نویسم و برای تو که بعد ها بزرگ تر که شدی به یاد خاطرات مادر و پدرت بخندی و یادشان کنی.....   گاهی دلت از سن و سالت می گیرد میخواهی کودک باشی کودکی به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه می برد و آسوده اشک می ریزد بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی ...   به یاد کودکی هایمان.....         ...
24 مهر 1391

اولین لبخندها..

حالا دیگه واسه مامان و بابا می خندی. می تونی گردنتو خودت بگیری و به چهره های ما نگاه کنی و عشقو لمس کنی. می دونم که بهتر از ما بزرگترا محبت رو، صداقت رو و عشق رو احساس می کنی. دعام شبو روز اینه که لبخندت همیشه رو لبات باشه و خدا بهم این فرصت رو بده که واسه دیدت لبخند زیبای تو زندگی کنم. خدا کنه وقتی بزرگ شدی از داشتن من و بابات خوشحال باشی و یک بار فکر نکنی چرا یک جای دیگه به دنیا نیومدی. تمام تلاش ما امروز تو زندگی فقط یک هدف داره و اونم تویی. امیدوارم احساس خوشبختی داشته باشی عسل مامان     ...
24 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ستاره شب می باشد