دیریست تمام روزهایم در تو خلاصه شده
نگاه که می کنم می بینم دیریست تمام روزهایم در تو خلاصه شده ... با تو می خندم، زودتر از تو بیماری را احساس می کنم ،با تو بهانه گیر می شوم ،با تو بزرگ ، با تو یکبار دیگر کودکی می کنم ، بعد از تو می خوابم و بسیار روزهایی که خیلی زودتر از تو بیدار می شوم چقدر تلخ است وداع از تو وقتی که چشمانت خواب را نوازش می کند ... چقدر شیرین است رفتن به راهی برای تو ... باور کن برای تو و برای فرداهای توست که امروز قدم بر می دارم ... راستی هنوزم نمی دانم من برای آغوش تو بیتابم یا تو برای نوازش دستان من ؟! هر روز وقتی که در ساعت همیشگی به خانه بر می گردم منتظر لبخند بی مثال توام... چقدر خوب که از دیدن من شاد می شوی،نمی دانستم می...
نویسنده :
mahin
11:02